ماجرای عکس انداختن در عکاسی
ماجرای عکس انداختن در عکاسی سلام سامان نازنین امروز می خوام ماجرای عکس انداختنت رو در عکاسی بنویسم. دیروز کارت بیمه ی شما اومده بود خواستم که کارتت عکس دار باشه . آخه شما دیگه نی نی نیستید و مرد شدین.به همین دلیل بردیمت که ازت عکس بندازیم . اول که هیچی ،توی عکاسی نمی اومدی. وقتی هم نوبتمون شد رفتیم که آقای عکاس ازت عکس بگیره شروع کردی به داد و بیداد ،مطابق معمول که چیز عجیبی هم نیست . سه نفری هر کاری کردیم رو صندلی وای نسادی که یه عکس خوب بگیری. یه بسته آدامس برات خریدم بلکه وایسی آروم گرفتی ولی شروع کردی تند تند آدامس باز کردن و همه رو گذاشتی تو دهنت. آقای عکاس طفلکی هم بیکار نشسته ب...
نویسنده :
مامان سامان
20:24